پرنسس ملودی

تولد دسته جمعی در 1 سال و 1 هفته و 5 روزگیه ارشمیدس

اول اینو بگم تو رادیو سلامت شنیدم میگفت اکثر دانشمندها و فیلسوفان مادرانشون اونها رو باالقاب مثبت و خوب و چه بسا فراتر از خوب صدا می زدند اگر می خوای فرزندت عالم بشه القاب مناسب برا اون پیدا کن و معمولا اونو به همین القاب صدا بزن(این در رابطه با   ارشمیدس)  یههههههههو   الهی مامان قربان بشه انیشتن کوچولویه من خوب و اما امروز: واااااای خدا چه روز دیدینی بود یه عالمه نی نی یه عالمه مامان مثله خودم یه عالمه خنده یه عالمه هیجان یه عالمه حس خوب    یه دنیا غنچه زیبا  یه دنیا اینده... یه دنیا حس مادری  یه دنیا استقامت پدری  امروز تولد دسته جمعیه همه نی نی های ناز شهریوری بود دانشمندان اینده بعد از کلی بدو بدو ساعت 5 خودمونو رسوندیم به پارک گ...
26 دی 1389

ملودی استار و فیگورای اتلیه ایی در 1 سالگی

دوستان زیادی ازم خواستند تا نحوه درست کردن لباس توتو بنفش وصورتی تولد ملودی رو توضیح بدم توتو بنفش: کش پهن به اندازه دور کمر نی نی 2 وجب بزرگتر بگیرین تور به رنگ دلخواه (من تو اکثر وب ها که گشتم توتو هایی که هارمونی رنگی دارند یا ازرنگهای متضاد استفاده کردند زیباتر بودند تا یک رنگ)بلندی یا کوتاهی دامن سلیقه ایه ولی من دوست داشتم میشینه فقط انگشتان پاش معلوم شه ربان پهن هم رنگ تور یه سر کش پهن رو ببندین به میز وتورهاتونو دولا کنین و برش هایی با عرض کم بدید بعد از طرفی که تورتون دولا شده به کش گره محکم بزنین(اینکار برای منی که خیاطی بلد نیستم  اگه خیاطی بلدین می تونین پرچین روکش بدوزین) بعد نوبت تور بعدی و گره محکم و فشردن تورها بهم دیگه...
26 دی 1389

عزیز دلم در 1 سال و 1ماه و 1 هفته و 1 روزگی

دختر قشنگم  عزیز دلم بهت تبریک میگم این اتفاق زیباو این تاریخ قشنگ و هرچند مامانی خیلی غصه داره و انگار تمام خستگی به تنم موند که لبت بخیه خورد چند وقتیه که با اینکه خیلی اتفاقات مختلف افتاده بود ولی اصلا حوصله نوشتن نداشتم!!! 1.رفتیم شمال واین اولین مسافرت دخملی بوداونم بخاطر وسواس من!!! 2.دایی سعید برای همیشه رفت المان واین یکی ازدلایل بی حوصلگی مامانی بود 3.رفتیم موسسه بادبادک و دخملی با چیزهای جدید اشنا شد و کلی دوست پیدا کرد 4.دیشب دخملی خورد زمین و پایین لبش شکاف برداشت  در1سال و 1 ماه و1هفته و1 روزگی انقدر بزرگ و شیرین شدی که مامان گاهی حیرت زده میشه و به فکرفرو میره که این همون دختر کوچولومه که انقدر کوچیک بود که می ترسیدم بغ...
26 دی 1389

سخنان نسنجیده!!!

stop نمی دونم چرا بعضی ها خیلی راحت به خودشون اجازه میدن بگن پس حواست کجا بــــــــود؟؟؟ بیشتر مراقب باش با این بچه ما چی کار کردی؟؟؟یا مادرهای جدید بچه من تا حالا جاییش زخمی نشده من خیلی مراقبشم !!! یا اینکارو کن اونکارو کن!!! یکی نیست بگه بابا مثل اینکه فراموش کردین خودتون چطور بچه هاتونو بزرگ کردین؟؟؟ یا ولشون می کردین تو کوچه یا پذیرایی های دراندشت قدیم که پوشیده بود از فرش و موکت با4تا دونه پشتی معمولا هم یا مادربزرگی عمه خاله ایی تو خونه ؟؟؟یا یادتون رفته چقدر سر بچه هاتون داد زدید یا کتکشون زدید!!!یا انقدر زمین خورد که یا دستش شکست یا پاش یا سرش ... کدومتون ؟؟؟از زمانی که بیدار بودین تا4صبح فردا یا مشغول کتاب خوندن یا تحقیق در ا...
26 دی 1389

من به زنِ وجودم افتخار مي کنم .

دلم می خواهد زن باشم... یک زن آزاد... یک زن آزاده من متولد می شوم، رشد می کنم  .تصمیم می گیرم و بالا می روم.  من گیاه و حیوان نیستم. جنس دوم هم نیستم   !  من یک روح متعالی هستم؛ تبلوری از مقدس ترین ها !  من را با باورهایت تعریف نکن ! بهتر بگویم تحقیر نکن  ـمن آنطور که خود می پسندم لباس می پوشم قرمز، زرد، نارنجی   برای خودم آرایش می کنم  گاهی غلیظ می رقصم- گاه آرام ، گاه تند می خندم بلند بلند بی اعتنابه اینکه بگویند جلف است یا هر چیز دیگر      برای خودم آواز می خوانم حتی اگرصدایم بد باشد و فالش بخوانم  آهنگ میزنم و شاد ترین آهنگ ها را گوش می دهم مسافرت میروم حتی تنهای تنها .حرف می زنم،...
26 دی 1389

دعا برای سلامتی همه کودکان

امروز خیلی منقلب شدم می خوام ازتون خواهش کنم چند لحظه برای همه کودکانی که بیمارند سکوت کنیم  و دردل از خداوند متعال برای همه این فرشته های اسمانی طلب سلامتی  کنیم و برای پدرها و مادرانشون ارزوی صبر و بردباری پروردگارا تو را شکرگزارم به خاطر سلامتی که به فرزندم عطا کردی و در اکثر مواقع غافلم ازاین موهبت بزرگ و اکنون شرمسارم خداوندا به همه کودکان بیمار سلامتی عنایت فرما و تنها این تویی که حافظ و نگه دار کودکانمان هستی  http://fa.sabayepedar.net/ p>
26 دی 1389

روزهای زیبای زندگی مــــــــــــــــــا

سلام سلام من اومدم با کلی خبـــــــــــــــــــــــــر اول از همه اینکه پدر افشین تولدت مبـــــــــــــــــــــــــــــــارک یه عالمه      امیدوارم 120 سال سایه ات بالای سر من و ملودی باشه  همزمان با تولد همسرجان سالگرد عروسیمونم مبارک  و خیلی خیلی از  همسر جان ممنونم به خاطر سورپرایز فوق العـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاده اش که هنوز با گذشت 1 روز مزه اش تو دهنمه و بیشتر از اون هیجانی که دوست داشتم بدونم چه سورپرایزی برام داره وخداروسپاس برای اینکه بالاخره ملودی راه افتاد واین هدیه ایی بزرگ ازطرف خالق بی همتایم بودودخملی نهمین دندونش هم دراومد واین اولین دندون اسیابش هست شب جمعه شب تولد همسرجان و سالگرد عروسی ما بود که نش...
26 دی 1389

یه پست پراز عکس و مطلب

من 15 ماهه شدم 14 ماهگی یکی از مهمترین تاریخ های زندگیمه چون توی این ماه یکدفعه خیلی جهش رشدی کردم البته نه از نظر قد و وزن اونها نرماله ومعمولی قدم71 و وزن 9800 ولی هم یهوی راه افتادم بدون اینکه زمین بخورم هم تمام کلمات رو خوب میفهمم و تقریبا اکثرشون رو بعد از اینکه مامانش (ش رو چندروزه دوست دارم به اخره همه کلمه ها اضافه کنم) و یا بابا که گاهی دوست دارم اونم صدا بزنم مامانش میگن تکرار میکنم با اینکه اکثر کابینت ها رو مامان زرنگی کرده و با نی نی بان بسته ولی من میرم سراغ بقیه کشوها و کمدها که بسته نیستند و همه چیزرو میریزم بیرون اخه خیلی کیف میده  می دونم کفش هام تو کدوم طبقه از جاکفشیه هروقت حوصله م سرمیره میرم برشون میدارم پشتش د...
26 دی 1389

قرار نی نی سایتی

دیروز قرار بود چند نفر از دوستان نی نی سایتی رو در سرزمین عجایب ببینیم که به علت شلوغی خیلی زیاد و اینکه من تلفن بچه هارو نداشتم وانها هم محل قرار رو تغییر داده بودن ما و پگاه جون مامای پندار پیداشون نکردیم و هی گشتیم و هی گشتیمو هی گشتیم تا اینکه در اخر تصمیم گرفتیم بریم گردشی کنیم تا خستگی از تن به در بریم ملودی قبل از قرار اینا نقاشیهای منه هر روز کافیه از2فرسخیه حموم ردشیم می گم حموم حموم رنگ رنگ انقدر میگم تا مامانی من رو میزاره حموم و من تقریبا 3 ساعتی اون تو نقاشی و کف بازی و اب بازی می کنم بعد که دیگه حسابی سیر شدم و مامانم از حال رفت میرم بغل مامان یعنی بریم دیگه بعد از قرار دماغ سوخته ایی تاتر کلاه قرمزی ...
26 دی 1389