تولد دسته جمعی در 1 سال و 1 هفته و 5 روزگیه ارشمیدس

اول اینو بگم تو رادیو سلامت شنیدم میگفت اکثر دانشمندها و فیلسوفان مادرانشون اونها رو باالقاب مثبت و خوب و چه بسا فراتر از خوب صدا می زدند اگر می خوای فرزندت عالم بشه القاب مناسب برا اون پیدا کن و معمولا اونو به همین القاب صدا بزن(این در رابطه با   ارشمیدس)  یههههههههو   الهی مامان قربان بشه انیشتن کوچولویه من

خوب و اما امروز:

واااااای خدا چه روز دیدینی بود یه عالمه نی نی یه عالمه مامان مثله خودم یه عالمه خنده یه عالمه هیجان یه عالمه حس خوب   

یه دنیا غنچه زیبا  یه دنیا اینده... یه دنیا حس مادری  یه دنیا استقامت پدری 

امروز تولد دسته جمعیه همه نی نی های ناز شهریوری بود دانشمندان اینده

بعد از کلی بدو بدو ساعت 5 خودمونو رسوندیم به پارک گفتگو  و تو درون کالسکه ایی که پوشانده شده بود از یه عالمه بادکنک بنفش و صورتی  با لباس پلنگیت    کلی مامان و بابا و نی نی اونجا بود تازه یه چند تایی هم خاله و مامانبزرگ ...

 بعد از سلام و اشنایی  از نزدیک(از قبل تو نی نی سایت با هم دوست شده بودیم) کلی عکس گرفتیم و کیک خوردیمو گپ زدیم...

خوش گذشت و روز خوبی بود

ومن    حالا بیش از هر وقت دیگری  فهمیدم که   مادر    شدم 

می خوام چند خط برا خودم بنویسم

می خوام تشکر کنم   اینبار از خودم   از مادرهای مهربونی که وقت گذاشتن برا خودشون اول از همه  وبعد برا فرزندان گلشون 

میدونم که می تونستیم مثل خیلی از خانمهای دیگه این ساعاتو به سریال دیدن و لم دادن به ناله کردن و حرف زدن بیهوده با تلفن و خیلی کارهای دیگه بپردازیم ولی     وقت گذاشتیم از قبل   برای کسب دانش پیدا کردن همنفس و همدمی که عین خودمونه و روزمره هایه مارو داره   وسعی کردیم خودمونو تطبیق بدیم با مسائلی که برامون نو هستو تازگی داره واین تشویق داره

1سالی میشه دیگه تو هر سایتی فقط برای تو سر می زنم وفقط تو هرجا مسائل مربوط به تورو جستجو می کنم(عکس مجله کتاب موسیقی فیلم برنامه تفریحی غذا  ...)

1 ساله که فقط برای تو تفریح میرم برای تو میخوابم برای تو بیدار میشم

1 ساله که محافلی که نی نی هایی مثل تو  ومامانهایی مثل خودمو جستجو می کنم

و 

 بیش از1ساله که سرکار نمیرم کاری که اونهمه بهش عشق می دادم و 1 سالیه که از همدانشگاهیا و دوستان وهمکاران و فرحزادو ماشین بازیو سرعت زیادو موسیقی با صدای بلند گوش دادنو سینما هر شنبه و تئاتر هر سه شنبه رفتن و مسافرتهایه تند به تند و کوه و تپه رفتن و ....... خبری نیست!!!

و برای همه این تحملها وصبوریها برای نداشتن تمام این چیزهایی که یه روزی دنیام بود و با اومدنه تو کنار گذاشتمششون از خودم تشکر می کنم  و اینجوریه که امروز بعد از شرکت در یه گردهماییه مادرانه و فرزندانه  فهمیدم

مادر شدم

در اخر ازپدر مهربونت تشکر می کنم که انقدر با صبوری همیشه برای خانواده اش وقت داره

پ.ن:عکسها بزودی در همین پست اپ می شود

پ.ن:عکسهارو در ادامه مطلب ببینین